گامی چند ...

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

گامی چند ...

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

تو کمان کشیده و در کمین

چه شود به چهره زرد من نظری برای خدا کنی

که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی


تو شهی و کشور جان تو را، تو مهی و جان جهان تو را

ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی

 

ز تو گر تفقد و گر ستم، بود آن عنایت و این کرم

همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی

 

همه جا کشی می لاله گون ز ایاغ مدعیان دون

شکنی پیاله ما که خون به دل شکسته ما کنی

 

تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین

همه غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا کنی

 

تو که هاتف از برش این زمان، روی از ملامت بیکران

قدمی نرفته ز کوی وی، نظر از چه سوی قفا کنی

 

هاتف اصفهانی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد