باده کاندر خم همیجوشد نهان
ز اشتیاق روی تو جوشد چنان
ای همه دریا! چه خواهی کردنم؟
وی همه هستی! چه میجویی عدم؟!
تو خوشی و خوب و کان هر خوشی
تو چرا خود منت باده کشی
تاج کرمناست بر فرق سرت
طوق اعطیناک آویز برت
علم جویی از کتبهای فسوس؟!
ذوق جویی تو ز حلوای سبوس؟!
بحر علمی در نمی پنهان شده
در سه گز تن عالمی پنهان شده
می چه باشد یا جماع و یا سماع
تا تو جویی زان نشاط و انتفاع؟!
آفتاب از ذره کی شد وام خواه؟
زهرهای از خمره کی شد جامخواه؟
مولوی